«جهاد اقتصادی» ابتدا اقتصاد جهانی میخواهد
«جهاد اقتصادی» نیازمند اندیشهی «جهاد اقتصادی» است. همانطور که سیدشمسالدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی در نماز جمعه بیان کرد و در بررسیهای به عمل آمده توسط محمود صادقی خبرنگار مناقصهمزایده نشان داده شده که در طول 60 سال قبل از انقلاب یا در حدود یک سده، جوّ عمومی جهانی کاملاً برعکس شده است.
وی که از گردهمایی «انجمن نخبگان ماهین» گزارش تهیه کرده، میگوید در این گردهمایی گفته شده هنگامی که سازمان ملل تأسیس شد شعار اصلی جهانیان یک قطعه شعر فارسی بود! حتی اقبال لاهوری در آن زمان گفت که جامعهی ملل یا سازمان ملل باید به جای ژنو در تهران تشکیل شود. در آن زمان ایران توسط آمریکا و روسیه و انگلیس اشغال شده بود، اما آنها میدانستند شیر اگر پیر هم شد شیر است؛ لذا رؤسای جمهور این سه کشور یعنی چرچیل و روزولت و استالین سه نفری در تهران گرد آمدند و تهران را پل پیروزی نامیدند. از آن زمان دولتهای قجر و پهلوی که دلباختهی غرب بودند کاری کردند که شعار سعدی نه تنها محو شد بلکه امروزه میبینیم که افتخار هر ایرانی خودباخته این است که کودکش قبل از اینکه زبان باز کند، انگلیسی یاد بگیرد! و همین امر در دانشگاه خودباخته جلوهگری میکند به خصوص در علوم انسانی به ویژه در علوم اقتصادی! پس باید راه رفته را از همان مسیر برگشت، یعنی باید کاری کرد که ایرانی به تئوریهای اقتصادی خودش بیش از تئوریهای غربی یا شرقی اهمیت دهد. برای درک بهتر موضوع به مسألهی اشتغال میپردازیم:
در اقتصاد و علوم اقتصادی فرضیه بر مبنای اشتغال کامل است زیرا تعادل اقتصادی وجود دارد، اما این فرضیه هرگز مورد اطمینان استادان اقتصاد نبوده و نیست؛ به دلیل آنکه همگی از نبود اشتغال یا بالا بودن آمار بیکاری صحبت میکنند و بدون توجه به استدلالهای خود در کتابهای اقتصادی در جوّ سیاسی گرفتار میشوند. دانشجویان دورهی دکترا میدانند که چه مقدار باید در ریاضیات تسلط داشته باشند تا آن استدلالهای محکم را هم درک و هم تدریس کنند، اما وقتی از کلاس خارج میشوند میبینند خودشان بیکارند چه رسد به جامعه! و این تضاد دایمی یک دانشمند با محیط بیرون است. تمام وصلههایی از قبیل ارتباط صنعت با دانشگاه یا امور اشتغال فارغالتحصیلان و غیره نمیتواند مرهمی بر این شکاف بگذارد. اما مشکل کجاست؟ مشکل در زمینهی فکری اقتصاد است نه علم یا عملکرد فرمولهای آن، زیرا فارغالتحصیل دورهی دکترا، کشاورزی را شغل نمیداند و حاضر نیست به کار روی زمین مشغول شود. دولتها نیز که از همین فارغالتحصیلان تشکیل شدهاند، حاضرند مسایل امنیتی و روابط بینالملل را زیر سؤال ببرند و از مهاجران برای کار روی زمین استفاده کنند ولی به فارغالتحصیلان کمک هزینه بدهند تا کار پیدا کنند! وامهای کلان فارغالتحصیلان نیز همگی به نام فارغالتحصیلان ولی به کام نزولخواران است.
به گزارش آزاده حسینی خبرنگار مناقصهمزایده، در ستون نیازمندیهای روزنامهها حتی مدرک فارغالتحصیلی نیز در بازار کسب و کار جابهجا میشود. حالا اگر ذهنیت عوض و کار برای کسب روزی حلال یک عبادت محسوب شود، همانطور که در اسلام آمده باز هم این مشکلات باقی میماند؟
مثال دیگر در مورد ارزش پول ملی است. بر اساس نظریهی اقتصاددانان باید پول ملی تضعیف شود تا صادرات رونق گیرد و تورم به اقتصاد تزریق کنند تا رونق اقتصادی داشته باشیم! اما اینطور نیست. مردم ما اهل ریاکاری نیستند که بخواهند با هر ترفندی پولدار شوند؛ آنها حلال و حرام سرشان میشود. با تغییر مصنوعی نرخ ارز، پول حرام در جیب مردم ریخته میشود. ممکن است افراد بسیاری که دستشان به بیتالمال بند است و با هر سرفهای دلار پاداش میگیرند از این کار راضی باشند ولی سرانجام آن خالی شدن سفرهی مردم و به فقر رسیدن آنهایی است که دستی در بیتالمال ندارند. «خرمای دلار بر نخیل است.»
تمام اختراعات به اسم آمریکا یا اروپا ثبت شده و این از منظر ما بعید نبود، زیرا معمولاً کار را فردی میکند و پرونده را فرد دیگری زیر بغل میزند! مثلاً ادیسون 2500 اختراع دارد. او اگر سه روزی یک اختراع هم میکرد 20 سال باید دایماً در اختراع باشد و این بعید است، اما میگویند علت آن بوده که خودش مسؤول ادارهی ثبت اختراعات بوده و لذا هر کس اختراعی میآورد با او شریک میشد و یا اینکه میگفت به درد نمیخورد و به اسم خودش ثبت میکرده است.
اخیراً در نمایشگاه اختراعات ترکیه معلوم شد بسیاری از اختراعات کار ایرانیها بوده که به نام اروپاییها ثبت شده. به تازگی در نمایشگاه اختراعات مسکو نیز معلوم شده که اختراع رادیو و تلفن و دیگر خردهریزها کار روسیه بوده ولی به نام اروپا ثبت شده است! رشد 11 درصدی علم در ایران در سال گذشته ثابت کرد که علم در دست ایرانیان بوده ولی به نام اروپاییان ثبت میشده است.