تفسیر موضوعی قران

تفسیر موضوعی قران

ٱلذین إن مکنـهمۡ فی ٱلۡأرۡض أقاموا ٱلصلوة با یاد استادانم آیت الله ربانی شیرازی و محمد امامی کاشانی
تفسیر موضوعی قران

تفسیر موضوعی قران

ٱلذین إن مکنـهمۡ فی ٱلۡأرۡض أقاموا ٱلصلوة با یاد استادانم آیت الله ربانی شیرازی و محمد امامی کاشانی

اعترافات یک اسرائیلی

اسرائیل نابود شده! چیزی که الان، به نام اسرائیل خوانده می شود، فقط یک اسم هست. زیرا مردم تشکیل دهنده اسرائیل اولیه همه رفته اند، آنها بر سه قسم بودند: یک عده که به دنبال انتقام  از هیتلر بودند، عده ای که می خواستند: انتقام از امریکا بگیرند، و گروهی هم انتقام انگلیس را در سر داشتند. البته همه اینها، با انگیزه رفاه و قدرت آمیخته بود: انگلیس با اعلامیه بالفور، دست به انتقام وسیع از آلمان ها زد. تقریبا آلمانها منزوی شدند. آنها بخوبی توانستند: موضوع اتاق گاز آیشمن را مطرح، و تا کنون ادامه دهند. اما امروز مردم اسرائیل آگاه شده اند. و درمقابل این عمل، علامت سوال بزرگی گذاشته اند. آلمانها هم با تاسیس حزب کارگر در اسرائیل، به دفاع از خود پرداختند. زبان به انتقاد از دولت اسرائیل گشودند. امروزه بعنوان اپوزیسیون، نقش عمده ای در شنبه های اعتراضی دارند.  آمریکا که پیروز جنگ دوم جهانی بود، با تاسیس حزب لیکود، پای خود را در اسرائیل محکم ساخت. هدف او بیرون کردن اسرائیلی های نوستالژیک، و وابسته به جریان اروپایی بود. گروه اپک یا لابی صهیونیزم را تاسیس، و با کمک های مالی زیادی، آنها را تقویت کرد. بعد ها نتانیاهو بعنوان یک لهستانی که: داستانهای انگلیس و آلمان را می داند، خود را مستقیما به امریکا متصل کرد. تا کمک های ارسالی به اسرائیل قطع شود و برعکس، اسرائیل به کمک آمریکا رفت! بطوریکه لابی صهیونیستی در امریکا، تا تعیین رئیس جمهور ایالات متحده جلو رفت، البته این اواخر مجبور شد که: درخواست کمک نماید. همه اینها به دلیل آن بود که از سوی ایران، بعنوان دشمن مشترک تهدید می شدند، یعنی کمک های مالی امریکا برای: تقویت جبهه خاورمیانه علیه ایران بود. و بعدا که آمریکا دچار بدهی های کلان شد، این نتانیاهو بود که به بهانه خرید اسلحه، به امریکا کمک می کرد. والبته هر دو از منابع مسدود شده ایران، تغذیه می کردند. اما بعد از جنگ 33روزه حزب الله، تقریبا کل افراد طیف اروپا، از اسرائیل خارج شدند. زیرا اغلب انها به بهانه نداشتن رفاه! و یا بعنوان پناهجو: از ظلم المانها آمده بودند. و حالا دیگر هیتلر وجود نداشت، و میتوانستند رفاه را با خود به اروپا ببرند. ولی طیف آمریکایی و حزب لیکود، همچنان اصرار بر ماندن داشتند. وفکر می کردند: قضیه اتفاقی بوده. و آمریکا می تواند همه چیز را درست کند. اما بعد از جنگ 22روزه، امریکا نیز عقب کشید.  نتانیاهو با سفر به آمریکا و وعده کمک های تبلیغات انتخاباتی، هنوز امیدوار بود. تا اینکه در جنگ 11روزه، نتانیاهو تنها ماند. لذا برای بقای خود ناچار شد: به ایرانیان روی اورد. اپوزیسیون ایران را کمک مالی کرد. شبکه های تبلیغاتی انها را گسترده نمود. تا بلکه با تشدید تضاد درون ایرانی، بقای خود را تضمین کند. اما ایران که با پنبه سر می برد. سرنتانیاهو را هم برید! بدون اینکه دردش بیاید! حالا کلیه صهیونیست ها رفته بودند، و یک لشکر ایرانی پر توقع! برایش باقی مانده بود. بدبختی نتانیاهو این بود که: لشکر ایرانی هم پیر و فرتوت و خسته بودند، و هم دچار تفرقه شدید. این موضوع را نتانیاهو در فتنه 88فهمیده بود، ولی در فتنه 98، از ان بهره برداری کرد. چهره های اپوزیسیون را به هم نزدیک، و بین آنها اتحاد ایجاد نمود. و هزینه های گزافی را به آنها پرداخت نمود. ولی توقع اپوزیسیون ایران بالا بود، همه کمک هایی که به آنها شده بود، فقط برای یک ماه مصرف شد. وشورش ایرانیان مخالف، بعد از یکماه فروکش کرد و در سالگرد آنهم نتوانست کاری بکند. اعضای ان همدیگر را مسئول شکست اعلام کردند. و چون نتانیاهو دیگر پولی نداشت، لذا برخی از سازمانها گم وگور شدند! شبکه ها هم اعلام تعطیلی یا تغییر مسیر نمودند. اما یک راه باقی بود: مانند فیلم های تخیلی، با هوش مصنوعی، به جنگ ایران برود تا نیازی به اینهمه منت کشیدن از: ایرانی های ضد انقلاب هم نباشد. اما با طوفان الاقصی، این آخرین رمق هم گرفته شد. امروز در اسرائیل هیچ کس وجود ندارد. همه آنهایی هم که مانده اند، شیعه شده و با خود پرچم سفید حمل می کنند. مانع اصلی فروپاشی کامل اسرائیل، رذالت غرب زدگان است نه غربی ها. آنهاییکه در رسانه هایشان، هنوز اسرائیل را سرپا نشان می دهند. و فروپاشی ان را محال تبلیغ می کنند.

آینده پژوهی غلط

دانشگاه سوره، یک اینده پژوهی دارد مانند همه جاهای دیگر، ولی بدی این دانشگاه آن است که: خود را متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی داند، ولی برای دشمن تبلیغ می کند. هرچه استاد زرشناس، زور می زند که آن را به جریان اسلامی برگرداند، ولی مجریان حرف خودشان را می زنند. بقدری غرب زده هستند که به گقته جلال آل احمد: حتی خودشان را هم می خواهند از زبان غربی ها بشناسند. و اگر غربی ها چیزی نگفته باشند یعنی نیستند. ما احتیاجی به غرب و تئوری های ناقص آنان نداریم . خودمان آینده داریم!: قبلا پیامبر و حضرت علی ع برایمان انجام داده اند. حتی  نوستراداموس که یک پیش بینی کننده غربی است، از روی نظرات امام صادق اینده را بسط داده است. اصلا وجود تئوری صاحب الزمان عج مثل شاخ شمشاد، جلوی انها است ولی آنقدر مشتاق غرب هستند، که هایدگر را بیشتر می شناسند و قبول دارند. به اعتراف خودشان: بحث توسعه و اینده پژوهی از 50سال قبل مطرح شده، و این یعنی همزمانی با ظهور انقلاب اسلامی. ولی انها انقلاب اسلامی را نمی بینند، و اثار منفی ان در غرب را مطالعه می کنند. یک کودک هم میداند همزمانی دو حادثه، کاملا به هم ربط دارد. آنها روبرو شدند با خیزش عمومی، که بنیاد شان را بر باد می داد. و لذا راهی دنبال کردند تا مانع: این خیزش شوند. ابتدا آن را انکار کردند! الان هم غرب زدگان در همین توهم هستند. یعنی چیزی بنام انقلاب اسلامی، اصلا اتفاق نیافتاده! و اگرهم افتاده باشد یک اشتباه بوده. ولی عده ای دشمن تر بودند، به مقابله فکری با آن پرداختند. و تئوری های من در اوردی ساختند: که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود، چه رسد به  سابقه چند ساله مدرنیته، که اصلا وجود ندارد. هدف این تئوری پردازی های ناشیانه و ناقص، فقط خرافاتی نشان دادن اینده پژوهی اسلامی: یعنی تئوری امام زمان عج است. در آینده پژوهی اسلامی همه چیز مشخص است: یعنی خداوند همه چیز را به انسان گفته، محرم راز دانسته، و هیچ مجهولی برایش نگذاشته(علم آدم الاسما کلها) و ما نیازی به کشف نداریم! بلکه به شهود نیاز داریم. مشاهده کنیم. توجه کنیم، هیچ چیز برما پوشیده نیست، که آن را کشف کنیم. اساس قیامت و عقبی و بهشت و جهنم اقتضا می کند: تا انسان نسبت به آنچه آگاهی دارد،  محاکمه شود. ما اگر از اینده خود آگاهی نداشته باشیم، هیچ کاری نمی کنیم. اساس فلسفه افرینش انسان، برای اینده هست: در روایات فراوانی داریم که :زندگی واقعی در ان دنیا هست. آینده پژوهان غربی و غرب زده، یکی از اصول سه گانه دین را زیر سوال می برند: آنها معاد را منتفی می دانند. همه چیز را به این دنیا محدود کرده، آنهم فقط با نظر خودشان(اومانیسم) در اقتصاد یا علوم دیگر، به چند تا نمودار اطمینان می کنند، ولی به سخنان خدا اطمینان ندارند، و نمی گذارند دیگران هم اطمینان کنند. ما کتب فراوانی داریم: از علائم ظهور! که اینده را به ما نشان می دهد. گاهی حضرت علی ع، نام شهر ها را هم برده. و برخی افراد را هم معرفی کرده اند. برای هر حادثه ای ما حدیث داریم. وقتی یمن قیام می کند، او را نفس زکیه می نامیم. وقتی داعش قیام می کند، او را سفیانی می خوانیم: حتی با علم های سیاه و پوشش مشکی. حزب الله را با پرچم های زرد داریم. چه می خواهید؟ بنده اطمینان می دهم: که حتی نام شما، و اینده شما هم نوشته شده. اینکه ما بحث سرنوشت داریم، دروغ و افسانه نیست. بلکه آن جادو جنبل های: بنام آینده پژوهی دروغ و افسانه است. زیرا همه آنها دروغ از آب در امده، شما ایده های اینده پژوهی: همه دانشمندان غربی(مثلا علمی ) را بخوانید، اگر یکی از پیشنهادها یا پیش بینی های انان درست آمد! حضرت علی ع می فرماید: من خدا را از انجا شناختم که :هرچه برنامه ریزی کردم به هم زد.(فسخ العزائم) آنوقت شمای چلقوز بی وجود، می خواهید عرض اندام کنید؟ بروید خجالت بکشید و توبه کنید. اینهمه غرب زدگی، آنهم در دورانی که غرب در حال افول است، واقعا نوبر است. آیا شما شکست اسرائیل و نابودی آن را نمی بینید؟ پس کور بمانید.

همه اسرائیلی ها شیعه شدند

  مردم دنیا، به تبع مردم اسرائیل هم شیعه شدند. و بزودی نتیجه آن را در پیاده روی قدس، و زیارت بیت المقدس خواهیم دید. چرا که عصر انفجار اطلاعات، به همه اجازه داد :تا به مظلومیت امام حسین ع فکر کنند. خیلی ها از پیاده روی اربعین شیعه را شناختند. اما عده ای نیز از اتش زدن قران فهمیدند: که این قران باید موضوع مهمی باشد، (الانسان حریص علی مامنع)که آنها سعی دارند از بین ببرند. الان قران به زبان اصلی در تمام دنیا منتشر می شود، همه سعی می کنند تلاوت قران را یاد بگیرند. و افتخار می کنند که: چند سوره کوچک قران را از حفظ می خوانند. لغات قرانی به گفتمان غالب جهانی تبدیل شده است. در زبان آلمانی تا 50درصد لغات را، بر گرفته از قران (عربی) می دانند. گروه سوم، در اندیشکده ها، دانشکده ها و مراکز پژوهش با شیعه اشنا شدند. امروز کمتر پژوهشگاهی هست که :راجع به قران و امام حسین مطلبی تهیه نکرده باشد. اصلا باید گفت پژوهشگاه نیست! بلکه ناندادنی عده ای متعصب هست. عده ای هم با اسامی آشنا شدند: محمد برترین نام در سطح جهان است. بعد از او نام علی ع  و فاطمه زهرا هست. حسن و حسین نیز با اینکه تلفظ شان مشکل است، بسیار تکرار پذیر شده است: مثلا در اسپانیا خوزه! می گویند. در یمن حوثی می گویند. در عراق یاح سین! در زبان عبری یا کلماتی که در لوح نوح نبی هست: علی ع را ایلیا، حسن را شبر، حسین ع را شبیر گفته اند. لذا هرچه دشمنان پیامبر، سعی دارند که به پیامبر توهین کنند، و یا قران آتش بزنند، چون خودشان آدم های ظالم وفاسدی هستند؛ مردم نتیجه می گیرند: پس پیامبر وقران، عین عدالت و پاکیزگی است. قران معجزه هست، یعنی کلام خداوند است، پیامبر مفسر قران و یا وسیله ابلاغ آن به مردم است. اما چون پیامبری ختم شد. لذا بعد از ایشان مفسر و مجری ان، حضرت علی، و بعد: امام حسن و بعد هم: امام حسین ع است. اینها را پنج تن آل عبا می گویند. زیرا پیامبر بدستور جبرائیل، عبای خود را برسر آنها انداخت:  و آنها مصداق ایه تطهیر معرفی کرد: حضرت فاطمه، علی، حسن و حسین با هم فرقی ندارند، فقط در زمان های مختلف تجلی پیدا کردند. هرچه زمان می گذشت اسلام خالص تر، و مردم آگاه تر می شدند. لذا غیر خالص ها جدا می شدند. عاشورا روزی بود که: تمام کفر داخلی در مقابل دین خدا ایستادند. اما گروه چهارمی، که به شیعه گرویدند، دشمنان نخبه بودند. در سازمان های اطلاعاتی جهان، مانند موساد و سیا و ام آی سیکس، ولع عجیبی برای یادگیری شیعه بوجود آمد. آنها حتی به یادگیری زبان فارسی هم علاقمند شدند. تیزهوش ترین ماموران، هم بر عربی مسلط بودند و هم فارسی یاد گرفته بودند. البته آموزش های اولیه آنان برای مقابله با انقلاب اسلامی بود. ولی چون این افراد باهوش بودند، اغلب به خود نهیب می زدند: اگر راست باشد چه؟ علمای اهل سنت هم به همین شکل همگی شیعه شدند. البته هنوز جو سنگین است، و موقع اعتراف نرسیده. اما همه علمای اهل سنت، به حقانیت: پنج تن (ذکر شده) واقف شده: و معترف هستند. یعنی دانش شیعه طوری است که اگر کسی، یک قدم به سوی آن بیاید، برای همیشه جذب می شود: داستان کسانیکه بر امام حسین ع و مصائب او گریه می کنند، همین است. آنها فقط یک لحظه تصور می کنند: که چرا امام حسین ع را، تشنه لب شهید کردند، امام حسین ع آنها را جذب می کند. همینطور اگر کسی حتی یک ایه از قران را بخواند، مانند کسی که با یک نظر بر خوبرویی، عاشق او می شود. همین طور است: جاذبه الهی از همه اینها بالاتر است. لذا کسی که برای رضای خدا یک قدم بردارد، خداوند او را جذب می کند. مانند آهن ربا که آهن را بطور دائمی جذب می کند. شوق الهی را همه دارا هستند. فقط نمی توانند آن را بیان کنند، یا اگر بیان کنند، ممکن است کسی باور نکند، یا او را مسخره کند. البته کسی او را مسخره نمی کند. زیرا همه اسیر این جذبه هستند. بلکه توهم خود شخص است. چون تا دیروز این جذبه را تجربه نکرده بود، فکر می کند، دیگران حرف او را نمی پذیرند. لذا امروز صحبت 8میلیارد بشر  است. باید همه به هم کمک کنند: تا اعترافات لازم صورت بگیرد

کارت

با یک کارت ملی
وقتی که شهید سلیمانی زنده بود، زائران اباعبدالله، با یک کارت ملی می توانستند به زیارت بروند. چون مرز شلوغ بود و: گیت به اندازه کافی نبود، اغلب هم گذرنامه نداشتند، شهید سلیمانی فرمان می داد و خودش هم در مرز بود، و کنترل می کرد: تا همه مشتاقان به ارزوی خود برسند. اصلا طول عمر دراز سپاه و فرماندهان آن، برای زیارت کربلا بود. عشق به زیارت خاندان پیامبر. اکنون نیز جهانیان، به عشق زیارت بیت المقدس، و نماز خواندن در ان، منتظر یک نفر دیگر هستند! که راه را بگشاید و بگوید همه میتوانند: با یک کارت نشان دادن بروند! درک غزه از این شوق، برای انان ثروت و راحتی فراهم خواهد آورد. هنیه که سلیمانی را شهید القدس نام گذاری کرد، بیاید و در مرز اسرائیل و اردن و عراق و ایران بایستد، و همه را با یک کارت شناسایی عبور دهد. البته وظیفه اصلی به عهده سردار قا آنی است، ولی چون ایشان تابع دستور است، بنده فقط می توانم از او درخواست کنم. ولی به سردار ابطحی گفتم: تا بیاد سردار شهید، این کار را پیگیری کند. با همکاری همه، این کار انجام شدنی است: فعلا در مرحله اول باید یک مسیر از تهران به تل اویو، یا از قم به قدس طراحی شود. ابتدا پاکسازی شود. یعنی در مسیر اگر بمب و یا مانعی هست، یا مین گذاری شده، همه را پاک کنند. یا اینکه جاده کربلا را ادامه دهند. اتوبان کربلا از قم و تهران، مستقیما به کربلا وصل است. و راننده یا رهگذر می تواند: با خواندن تابلو های راهنما، فاصله خود را چک کند. از کربلا تا بوکمال هم راهی نیست. ولی بهتر است مرز اردن باز گشایی شود. از اردن وارد نوار غزه شده، و از انجا هم راهی قدس. شاید اسرائیل تمایل داشته باشد: همکاری کند، لذا باید که در زیرساخت ها و آماده سازی مسیر، کمک کند. به نفع گردشگری و تامین بودجه اسرائیل است. این سناریوی اول است: با هماهنگی و دوستی ملل مسیحی و یهودی و مسلمان، راه قدس ترسیم، زیر سازی و اسفالت می شود. سناریوی دوم این است: ممکن است مردم اسرائیل و اردن همکاری کنند، ولی دولت اردن، اسرائیل یا عراق و ایران همکاری نکند. چنانکه زائران ایرانی قدس را :در پشت دروازه مهران و خسروی نگهداشته اجازه ورود ندهند. یا مسافران و زائران عراقی پشت دروازه اردن، یا مردم اردن پشت دروازه غزه، و مردم غزه هم پشت دروازه اسرائیل! بمانند. به دستور قران هر کس این کار را بکند، و مانع زیارت شود، باید اعدام شود. زیرا ظالمترین فرد دنیا هست( ومن اظلم ممن منع مساجدالله) اگر عمدی باشد، بعنوان همکار اسرائیل، و جاسوس دوجانبه، هم محکوم شود. بعد از اعدام اینها، مرزها بازگشایی شده، یا اصلا مرزی وجود نخواهد داشت. ایران با ۶۰کشور جهان لغو روادید امضا کرده است.این چهار مرز هم باید به انها ملحق شود. و مردم دنیا بتوانند: بدون روادید از این مرزها عبور کنند. اگر اسرائیل یا عراق و یا هرکس دیگر مانع شد، بایداز میان برداشته شود. و اگر نه سناریوی سوم اجرا خواهد شد: ستاد مرکزی پیاده روی قدس، دستور می دهد، ابتدا نظامیان وارد عمل شوند، مسیر را پاکسازی کنند. و حریم ان را با سیم خاردار مشخص کنند. و هر صد متر یک نگهبان و هر هزار متر یک پاسگاه بگذارند.بطور مستقیم حدود هزار کیلومتر باید حریم سازی شود. اگر حریم ان حداقل صد متر از وسط جاده باشد. میتواند بعنوان میراث مشترک، ثبت جهانی شود. و مدیریت ان به سازمان ملل واگذار شود. مانند حافظان صلح که در بین مرزکشورها مستقر می شوند. و لذا در سناریوی چهارم، دبیرکل سازمان ملل کسی را معرفی می کند و همه مسئولین مربوطه، باید با او هماهنگ باشند. اگر چنانچه سازمان ملل بپذیرد، سناریوی پنجم اجرا خواهد شد: و از چهار طرف، این جاده های میراث مشترک عبور خواهند کرد: از دریا و بندر حیفا، برای زائران آمریکایی. از بلندیهای جولان و سوریه برای زائران اروپایی. از باب المندب و کانال سوئز و گذرگاه رفح، زائران افریقا به مسیر قبلی اضافه خواهد شد. در این مسیر ها، موکب ها هم مستقر می شوند تا مردم دنیا، از هر دین و هر مسلک، سفر رایگانی داشته باشند.

بانکها و کیسه دولت

هرچه دولت کیسه می دوزد، با نکها آن را پاره می کنند! هرچه به مردم یارانه می دهد، بانکها آن را جمع می کنند، و مردم هر روز فقیر تر می شوند. و کل سیاست های دولت هم، بی اثر می شود. الان بانکها در ایران از امریکا قویتر عمل می کنند! یعنی امریکا زورش به دولت جمهوری اسلامی نمی رسد ولی، بانکها به راحتی دولت عوض می کنند. هر دولتی با افزایش بهره مخالف باشد، باید برود. و هر وزیر صنعتی با بانکها مخالف باشد باید عزل شود. هرعالمی به بانکها بگوید ربا خواری نکن، باید منزوی شود. چرا که بانکها عامل تفکر صهیونیستی هستند. یهودیان ضد موسی، از همان ابتدا، رباخواری را پیشه خود ساختند: با محاسبات من در آوردی، به مردم پول قرض می دادند، و مردم تا آخرعمر چندین برابر آن را پس می دادند، ولی باز بدهکار بودند، گرویی شان فروخته میشد بجای طلب! حتی پیامبر اسلام و حضرت علی، که به هیچ کس بدهکار نبودند، ولی به یهودیها بدهکار بودند. زیرا یهودیها طبق حساب خودشان همیشه طلب کارند. بانکها همینطور: حتی به کارمندان خودشان رحم نمی کنند، انها هم همیشه بدهکار بانک هستند. فاحشه خانه زمان شاه هم این طوری اداره می شد: روسپی های بیچاره شب و روز، هزاران مرد را، با دستمزدهای زیاد تحمل می کردند، ولی سفته ای در دست تیغ کش ها داشتند، که هرگز نمی توانستند آن را نقد کنند. راننده های بین راهی هم، به محض اینکه خودرویی با وام می خرند، با اینکه بلیط های سوپر و وی آی پی می فروشند ولی، هیچگاه از زیر بار قسط خلاصی نمی یابند. به همین روش هم دولت را در چنبره خود دارند. کمی به دولت قرض می دهند(استقراض از سیستم بانکی) و دهها برابر بودجه را می گیرند، ولی هیچگاه بدهی انها، به بانک صفر نمی شود. مثلا گروه شستا، سالیانه 25همت درآمد داشت، ولی 28همت بدهکار بانکها بود.  تنها راه صفر شدن بدهی بانکها، سوزاندن بانکها بود، که در دوران انقلاب انجام شد.  آمریکاییها هم یاد گرفتند: و برج دوقلو را منفجر کردند. حادثه یازده سپتامبر قیام علیه بانکداری بود. اما با تروریستی اعلام کردن آن، همه چیز را معکوس جلوه دادند. فرض کنید دولت اعلام می کند: فلان مقدار کنار گذاشته برای وام مسکن! چون اغلب مسکن های خالی در دست بانکها هست، فوری قیمت مسکن را به همان میزان بالا می برند. و سیاست دولت برای کمک هزینه خرید مسکن بی اثر می شود. یا مثلا یارانه را افزایش می دهد. بلافاصله فروشگاههای زنجیره ای که: سهامدارن عمده انها بانکها هستند، اجناس را به همان میزان و شاید هم بیشتر گران می کنند. لذا مشکل بی پولی مردم، همچنان بر زمین می ماند. بعد تقصیر را هم به گردن دولت می اندازند و می گویند: دولت از گرانی مالیات بیشتری نصیبش می شود. اخیرا اعلام کرده اند که نرخ بهره، باید دو برابر نرخ تورم باشد. تا افزایش نرخ بهره را هم به دولت نسبت دهند. زیرا می گویند: تورم دست دولت است. در حالیکه تورم در دست بانکها هست: زیرا وقتی تورم کاهش می یابد، بهره را کاهش نمی دهند. چگونه بانکها تورم تزریق می کنند؟ وقتی بهره بالا می رود، مردم ترجیح می دهند: پول خود را به بانکها بسپارند: و سود بدون ریسک دریافت کنند. لذا سرمایه در دست مردم کاهش می یابد. و مردم بی پول می شوند. وقتی مردم بی پول شدند، قدرت خرید کم می شود، و کارخانه ها تعطیل  و تولید کم میشود، قیمت ها بالا می رود. و چون در دست مردم سرمایه نیست، تولید هم به انحصار بانکها در می اید. و آنها برای سود آوری بیشتر، بنگاهداری می کنند. و مایحتاج مردم را گرانتر می فروشند. بازی با پول یا سیاست های پولی، در واقع بازی سیاسی است. و این تورم ها باعث سقوط دولت ها می شود. مهمترین دلیل که تورم در دست دولت نیست: همین بس که با تعویض دولتها، تورم از بین نمی رود. چون بانکها ثبات دارند، پس رابطه مستقیم با تورم دارند. پولدار شدن بانکها، یعنی بی پولی ملت. ولو با تعیین جایزه و: تشویق  به افتتاح پس انداز.