تحولات بانکی اساس «جهاد اقتصادی»
لزوم تعطیلی بانکها برای ایجاد تحول امری مهم است زیرا تنظیم و تغییر در امری که حاکمیت محکم قبلی داشته باشد مشکل است مثلاً تا موقعی که آل سعود در عربستان هست و یا آل خلیفه در بحرین هر نوع تغییر و تحولی فرمایشی و بیارزش است
لذا میبینیم که مثلاً ملت مصر یا یمن و لیبی جز به اخراج دیکتاتورها به چیز دیگری راضی نمیشوند؛ لذا بانکهای قدیمی هم باید منحل شوند و بانکهای جدید هم باید با تعهد به ارزشهای قرآنی و اسلامی شروع به کار کنند. تجربه نشان داده که دوام بانکهای قبلی باعث میشوند حتی با نام مولیالموحدین (ع) یا ثامنالائمه (ع) و یا مقدسترین نامها هم رباخواری صورت گیرد. اصولاً وجود دو مؤسسه در یک مؤسسه خود فسادآفرین است: بانکها یا باید مؤسسات مالی باشند یا اعتباری. مؤسسات مالی یعنی کار مالی انجام بدهند مانند وصول چک و دریافت وجه قبوض و یا قبول پسانداز و غیره که کارمزد میگیرند و همه راضی هستند و اجرت در مقابل کار حلال است، اما وقتی مؤسسهی اعتباری میشوند لزوماً به رباخواری روی میآورند چرا که برای جذب پساندازها مجبورند نرخهای بالایی برای سود آن اعلام کرده و یا طبیعتاً برای پرداخت وام هم باید بالاتر از نرخ پسانداز سود و بهره اعلام کنند و بانکها برای این کار نه تنها سرمایهای ندارند بلکه از ابتدا هم بر اساس سرمایههای دیگران تأسیس میشوند. در واقع سرمایهی بانکها نه پول و ثروت بلکه اعتماد مردم است. حال باید دید که روند ادامهی این حرکت به اعتماد متقابل میانجامد و یا اینکه در ادامهی مسیر به سوی اهداف دیگری انحراف پیدا میکنند. در آیهای از قرآن کریم آمده که «َلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» یعنی یکی از گلایههای خداوند از بشر آن است که عزم ندارد و بر اساس یک روند مستقیم حرکت نمیکند، مثلاً قول میدهد ولی بلافاصله قول یادش میرود و یا اصلاً در اثر محیط و زمان و مکان نظرش بر میگردد. طبیعی است که بانکها در موقع تأسیس و در موقع تسلط برنامههایشان فرق میکند. در ابتدای کار بانکها سعی دارند با وعدههای پرداخت وام و سود بالا و امثال آن مشتری را به خود جذب کنند ولی بعد از دریافت پول از مردم متوجه میشوند امکان اجرای آن وعدههای داده شده نیست؛ لذا دو حالت دارد یا اینکه صراحتاً اعلام میکنند اشتباه کردهاند و از میدان بیرون میروند و یا اینکه به اشتباهات خود ادامه میدهند و در درازمدت با انتقال بدهیهای خود به آیندگان مشکلات آنان را چند برابر میکنند. اکنون بانکها در کشورهای سرمایهداری ورشکسته شده و به طور علنی به شکست خود اعتراف میکنند، اما در ایران راه دوم را انتخاب کردهاند یعنی با وجود ورشکستگی و نابودی سرمایهها باز به راه خود ادامه میدهند. در واقع آنها کلاه به کلاه میکنند. یکی از دلایل این امر دادن وامهای کلان است. در این راه میدانیم که حدود 300 نفر کلیهی وامهای کلان بانکها را گرفتهاند و تاکنون هم موفق به باز پرداخت آن نشدند به گزارش بینا، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس با بیان اینکه ارزش معوقههای بانکی بیش از 50 هزار میلیارد تومان است گفت: «افزونبر 80 درصد وامها با وثیقههایی پرداخت شده که ارزش آنها کمتر از یکچهارم مبلغ پرداختی است.» به گزارش حسن حسینی و سیدناصر موسوی لارگانی پرداخت وامهای کلان به یکسری افراد بانفوذ و با وثیقههای ناچیز در حالی انجام شده که اگر بانکها حتی با مصادرهی وثیقهی وامهای کلان پرداخت شده، امکان جبران خسارتهای ناشی از عدم بازپرداخت این وامها را ندارند. در مورد وامهای غیر کلان هم وضع از این بدتر است: کسی که برای یک میلیون تومان لنگ است نمیتواند آن را باز پرداخت کند یعنی هم هزینههای جاری خود را پوشش دهد و هم اقساط بدهی قبلی را بپردازد. بر همین اساس است که در اسلام قرضالحسنه عنوان شده یاهمان «قرضالپس ندهی» خودمان! یعنی اینکه شخص مقروض امکان ادای دین ندارد مگر اینکه به گنجی یا درآمد بالایی برخورد کرده باشد. البته این تازه قسمت کسانی است که میخواهند اقساط وام را بپردازند. بسیاری از وامگیرندگان با قصد ندادن به سراغ دریافت وام میروند آنها یا به اعتماد ضامنهایشان خیانت میکنند یا به اعتماد بانک به آنها و یا هر دو. هزینهی بدهیهای مشکوکالوصول یا هزینهی بدهیهای وصول نشده در بانکها و هزینهی وصول مطالبات رقمهای بالایی را تشکیل میدهند. بر اساس مادهی «12» قانون بانک مرکزی احتمالاً بدهیها با ارایهی مدارکی به هزینه منظور میشود! این یعنی کسانی که وام یک میلیون تومانی گرفته و نمیتوانند پس بدهند یا نمیدهند بعد از طی مراحلی به حساب هزینهی مطالبات مشکوکالوصول منظور میشود! پس بنابراین باید بانکها از موضوع پرداخت وام با سودهای کلان دوری گزینند زیرا وام برگشتپذیر نیست و هزینههای مخفی نگهداشتن این امر همان است که بعد از سالها به صورت ورشکستگی ظاهر میشود. از وامهای کوچک هم بر حذر باشند چرا که وامهای کوچک هم بازگشت ندارند. به همین جهت است که قرض گرفتن و از مردم خواستن به عنوان سؤال برخی مواقع مکروه است. یعنی اینطور نباشد که هر فردی خود را موظف بداند عقبماندگی یا تنبلی خود را از داراییهای دیگران جبران کند. اوج این عمل در شکل دزدی از بانکها خود را نشان میدهد. به گزارش عباس حسینی از کلانتری 106 تهران اغلب دزدان بانکی را جوانان و نوجوانان تشکیل میدهند و همه هم خود را دزد نمیدانند بلکه محق میدانند و میگویند آن پولی که در بانکهاست حق ماست! یعنی تبلیغات بر اساس سؤال و گدایی از بانکها یا از بیتالمال آنقدر زیاد شده که جوانان را توهم برداشته است. در حالی که واقعیت این است که بانک از خود پولی ندارد و آن پولها مال مردم است و اغلب این پولها هم پساندازهای خرد هستند.