تفسیر موضوعی قرآن

تفسیر موضوعی قرآن

حذف اسرائیل. حذف جنگ
تفسیر موضوعی قرآن

تفسیر موضوعی قرآن

حذف اسرائیل. حذف جنگ

و من عشقنی فقتله

در عالم ذر چه گذشت؟
فراخوان اولیه خداوند  اعلام شد. همه انسانها از سراسر جهان آمدند. هریک در جایی نشستند و منتظر سحنرانی خداوند شدند. خداوند با جلال و جبروت وارد شد، همه قیام کردند، و خدا شروع به صحبت کرد: ای آدمیان، بدانید که من شما را اشرف مخلوقات خود کردم. شما را در بهترین صورت آفریدم، و می خواهم شما را خلیفه خود، در روی زمین بگردانم تا زمین را، آنطور که خودتان می خواهید آباد کنید. من می خواهم به شما قدرت و خلاقیت ببخشم. می خواهم آنقدر بزرگ و مقتدر باشید، تا همه دنیا را مسخر خود گردانید: و آسمانها را به خدمت بگیرید و :هرچه  کمی و کاستی، به نظر خودتان دیدید آن را ترمیم کنید. شما میتوانید به حدی رشد کنید که: به عرش من وارد شوید: و درکنار من باشید. و در رضوان الهی، از همه نعمات برخوردار شوید. من می خواهم قدرتی به شما بدهم که: هرچه اراده کردید ان بشود. و هرغذایی خواستید خلق کنید(لحم طیرمما یشتهون) و هر شادی و سرزندگی را ایجاد کنید. اما نباید به یکدیگر صدمه بزنید، و یا جای یکدیدگر را بگیرید. و یا همدیگر را نابود کنید. شما نباید حتی از فرمان من، سرپیچی کنید.اگر ذره ای از من رویگردان شوید، من شما را به خودتان واگذار می کنم. و دیگر با شما نخواهم بود. اگر اطاعت دیگری را بکنید و یا: مردم را به اطاعت خودتان دعوت کنید، تا مرا کنار بزنید، شما را از خود دور خواهم کرد. شاید هم به لعنت ابدی دچار شوید. یا اینکه قطعه ای چوب یا سنگ برای جهنم باشید. آنگاه خداوند رو به همه کرد و گفت اگر: این کارها را بکنم، آیا شما قول می دهید:از قدرت خود سوء استفاده نکنید؟ برعلیه یکدیگر جنگ نمی کنید؟ و آیا مرا رب و پروردگار خود می دانیدؤ و همچنان برپای عهد خود خواهید ایستاد؟ مردم که همه ماها باشیم، سر از پا نمی شناختیم، که خداوند در بین ما است و با ما سخن می گوید. جذبه وجود خدا چنان ما را مست کرده بود، که به جز خدا نمی دیدم و: حرفهای او را همچنان شربت شیرینی می خوردیم . خدا که اینهمه جذبه  وشوق را دید گفت: من گنجی پنهان بود، و شما مرا شناختید، ولی می خواهم قول بدهید: آیا بر همین شوق و شناخت باقی خواهید ماند؟  یک لحظه از شوق بیرون آمدیم، این چه سوالی بود که خدا می کند؟ مگر قدرت ما، عطایی غیر از خدا است؟ ما مگر بجز خداییم؟ نه نه! ما هرگز از فرمان الهی، سرپیچی نمی کنیم! در این شوق بودیم که دو باره ندا آمد: الست بربکم؟ قالوا بلی همه گفتیم بلی: سرورم تاج سرم و همه وجودت را نوکرم. هیچ انسانی نبود که نیتی غیر خدا داشته باشد(الانسان یولد علی فطرت) اصلا تصور چنین چیزی محال بود. لذا خداوند همه را مرخص کرد و فرمود: بروید به زمین و یکی پس از دیگری، از مادر متولد شوید. و دوران شکوه و قدرت خود را آغاز کنید! ابتدا دو فرمانبر در اختیار شما می گذارم: که همه فرمانهای شما را با علاقه اجرا کنند(پدر و مادر) سپس به شما هوش و گوش ..می دهم. ولی همه را نیمه فعال! باید به مرور زمان هوش خود را فعال کنید چشم خود را فعال کنید تا از 50درصد اولیه، به صد در صد برسد. شما ابتدا هیچ نمی بینید، بعد که پلک های شما باز شد، آغاز دیدن و شنیدن و مزه کردن شما است.در سن بلوغ همه چیز شما تا 50درصد مادی می رسد. و درسن 40سالگی عقل شما کامل می شود. بروید ببینم چه می کنید! شوق خداوند به راه اندازی انسان، وصف ناشدنی بود. قد و بالای او را که نگاه کرد: دوباره به خود تبریک گفت:( فتبارک الله احسن الخالقین!) و بعد فراخوان دوم داد، همه غیر انسانها جمع شدند! همایش بزرگی بود. همه منتظر خدا بودند، با چشمان خودشان دیدند که: خدا آمد، و گفت می دانید؟ من می خواهم موجودی را بنام آدم، به شما معرفی کنم که اشرف مخلوقات است. همه موجودات حسادت کردند! گفتند باز می خواهی اشتباه: گذشته را تکرار کنی و کسی را: بیافرینی که همنوع خود را بکشد(یسفک الدما) و خداوند در جلسه دفاعیه، فلسفه را افرید: غایت و هدف ونهایت وجودی آدم را توضیح داد. اما یک نفر قانع نشد! گقت من بهتر از آدم هستم.(اول من قاس فهو ابلیس) او منطق را آفرید! این بود که بر ادم سجده نکرد. و آدم اسیر او شد! و یک لحظه، خدا را فراموش کرد. و خدا دید که ادم، عزم درستی ندارد(لم نجد له عزما) پس او را فرو فرستاد(ثم رددناه اسفل السافلین) و همه امکانات را از او گرفت. مگر آدم متنبه شود، توبه کند تا عزم درستی پیدا کند. و اگر عزم درستی پیدا کرد و شیطان را شکست داد، لحظه کشته شدن(شهادت) اوست. و خداوند دوباره او را می خرد! چیزهای بهتری به او می دهد. تا در رضوان خود جای می دهد.(ان الله اشتری من المومنین انفسهم!)

و لکم فی رسول الله اسوه حسنه

اصول مدیریت رئیسی
اندیشکده ها و مراکز پژوهشهای: راهبردی مدیریت در جهان، باید تحول بنیادین در خود را بپذیرند، و در دوران پسا انقلاب اسلامی، به مدیریت برتر و نوین، اعتراف نمایند. گرچه در علوم مدیریت خوانده ایم: مدیران در برابر جوادث تا 7سال مقاومت می کنند! و بعد از ان کم کم اندیشه آنها از تحجر(فریز) بیرون می آید. ولی در انقلاب اسلامی، با وجود پنجاه سال تجربه های موفق، و تاثیرات جهانی، هنوز مدیران و تئوری پردازان، از لاک خود بیرون نیامده، و نسبت به نو آوریهای ان بیگانه هستند. در تئوریهای مدیریت و: کلا علمی، دو روش استقرایی و قیاسی داریم. در روش استقرایی، از جزء به کل می روند و در روش قیاسی از کل به جزء. لذا در روش اول مدیران موفق، مورد مطالعه قرار می گیرند، تا اصول مدیریت آنها کشف شود. اما در روش کل نگر یا جامع، بدون امعان نظر به واقعیت ها، تئوری پردازی می شود . تا جهان را به سوی این تئوریها دعوت کنند. ما در انقلاب اسلامی 8 رئیس جمهور و 2 رهبر داشته ایم. که مطالعه دستاوردهای انان، میتواند مبنای درستی برای اصول مدیریت اسلامی شود: بخصوص رئیس جمهور هشتم، که روش خالص تری را به اجرا نزدیک کرده است. مثلا در موضوع ارتباطات، گزارش گیری و فرماندهی، به روش های مکتوب و معمول سازمانی، اکتفا نکرده به میان ذینفعان رفته و نظر آنان را جستجومی کرد.  در حادثه: گران شدن بنزین در آبان 98، روش حل مسئله، نادیده گرفتن آن بود. یعنی رئیس جمهور وقت گفت: منهم تازه فهمیدم. اما رئیسی در 1401 در آغاز ریاست خود، فورا به میان معترضان رفت، و چند مرکز عرضه بنزین را پایش کرد. نتیجه اولی شورش مردمی بود، ولی دومی آرامش بازار. لذا این اصل مسلم شد که :ارتباط سازمانی نباید به شکل هرمی باشد. بلکه باید بصورت خطی( فیس تو فیس. یا بی تو بی). البته لازم نیست به همه مرتبط شود. بلکه نمونه یا جامعه آماری سنگین وزن،(نوکلئیک) را هم انتخاب کند کافی است. در مورد مسائل کارگری یا حقوق معلمان و پرستاران نیز، دو روش فوق تجربه و نتیجه مشابه دریافت شد. در برنامه ریزی نیز، دولت روحانی به آقای: نوبخت تکیه کرد، و نوبخت هم همه کار ها را :مالایطاق اعلام نمود. یعنی گفت که مسئولیت های بار شده بر دولت، زیاد است و امکانات او، کفاف نمی دهد. حتی در مورد پرداخت یارانه، با قحطی بودجه مواجه بودند. اما در دولت رئیسی، با پولپاشی بین جبهه تولید، از پولپاشی بین جبهه خدمات جلوگیری شد. یعنی بجای اینکه موجودی صندوق توسعه ارزی، به بوروکراتها و یقه سفید ها، پرداخت شود. به جریانها و مکانهایی پرداخت شد که: بحران زا بودند. در بودجه هم بجای پرداخت حقوق های سنگین به: کسانیکه هیچ کاری نمی کنند! پولها را مستقیما به افراد پرداخت نمود تا: مشکلات مالی خود را حل کنند. لذا در مقایسه دو روش عملکردی رئیسی و روحانی، میتوان گفت: در عملکرد روحانی، علوم مدیریت غربی مبتنی بر کارمند سالاری، (روابط انسانی و رفتار سازمانی) نفس های آخر را می کشید. مخصوصا که روحانی اعلام کرد: ما علوم انسانی اسلامی! نداریم. یعنی به هیچ وجه نباید: دنبال بومی کردن مدیریت باشیم. اما رئیسی با تکیه بر علوم اسلامی، و سرمشق قرار دادن رفتار مدیریتی: پیامبران و ائمه، گفت: من اهل این حرفها نیستم! و به دل مردم زد. و دلش دریا شد. به گفته یامین پور: بارها به او گفته شد:  از الفاظ عامیانه(نهار خوردی) استفاده نکند، بلکه کاملا بوروکراتیک بوده، و در برج عاج بنشیند: و فرمایش کند تا دیگران اجرا کنند! ولی ایشان گوش می داد، یاد داشت می کرد و می گفت خوب است. اما بعد که برمی خواست، با لبحند می گفت: من اهل این حرفها نیستم. بطور کلی میتوان گفت: روش علمی مدیریت غربی، که هیچ تجربه موفقی نداشت، و دائم در حال تئوری پردازی بود، در دوران شش رئیس جمهور هم موفقیتی نداشت. ولی در دوران شهید رجایی و شهید رئیسی، اجرا و با خون خودشان آن را امضا کردند. زیرا بسیاری از مردم، بعد از شهادت ایشان متوجه شدند که :چه می خواستند بگویند.

ادعونی استجب لکم

چگونه مراسم یاد بود برگزار کنیم؟
با توجه به اینکه شهید ابراهیم رئیسی، نشان درجه یک امپراتوری عظمی را دریافت کرده، و نخستین کسی است که جمهور دنیا، با او آشنا هستند. لذا لازم است  مجلس یادبود ایشان، در همه نقاط جهان برگزار شود، تا جریان اطلاعات آزاد بتواند: به روشن بینی جهانی کمک کند. ستاد انتخاباتی احمد ماهینی، کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا، با صدور بیانیه ای نحوه برگزاری را تشریح کرد: در این بیانیه آمده است: حزب ماهین، که در امریکا تاسیس شده، و هدف آن ایجاد حکومت واحد جهانی هست، از عموم مردم دنیا می خواهد که: در غم از دست دادن شهدای شاخص ، که نشان امپراتوری عظمی را دریافت کرده اند. به سبک ایرانیان، مراسم یاد بود یا نکوداشت، همایش و کنگره را به تمام روستاها و شهر های: سراسر جهان منتقل کنند. زیرا همه انسانها از یک پدر و مادر هستند، و سعدی هم شعر گفته: و شعر او بر بالای سازمان ملل ثبت است: بنی آدم اعضای یک پیکرند، که در آفرینش زیک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضو ها را نماند قرار. لذا هرکس خود را انسان می داند، باید در غم از دست دادن: شهید رئیسی، امیر عبداللهیان، سید محمد علی آل هاشم و شهید قاسم سلیمانی، مراسمی برگزار کند، و دیگران را دعوت به خیرات و مبرات و نذورات نماید. البته هستند دیو صفتانی که: در ظاهر انسان هستند، ولی فاحشه هایی هستند که: از کشته شدن این شهیدان خوشحال شده! و جلسات شادی برپا می کنند، و شیرینی نذری پخش می کنند، لذا باید این صفوف مشخص شود. و هر انسانی برای این کار، اهمیت دارد. نباید هیچکس در هیچ کجای دنیا ،خود را تنها بداند. و یا تصور کند که خدا، با او قهر کرده است. زیرا مجلس یادبود: در همه جا باید با نام خدا شروع  میشود. تا مردم بدانند که رها نشده اند. و دست خدا هم بسته نیست. سپس قران بخوانند. قران جملات خداوند است. و برما نازل می شود. و هرکس آن را بخواند، پیام آن را درک می کند. و می فهمد که خدا با او صحبت می کند. مجلس یادبود محلی است که انسانها را، ابتدا با خدا آشتی می دهد. و به آنها یاد آوری می کند که: زندگی و مرگ آنها دست خودشان نیست. بلکه  ورود آنها به این دنیا، به انتخاب خداوند است. و خروج نیز همینطور. طبق آیات قرانی هرکس اجلی دارد. و اگر (لایف سایکل) اجل او به انتها برسد، یک لحظه دیر و زود نمی شود. و این اجل را هم خدا تعیین می کند. در مجلس یادبود همچنان دعا نیز وجود دارد، دعا در مقابل قران: یعنی سخن گفتن انسان با خدا است. هرچه در دل دارد به خدا می گوید: روش گفتن را هم در این مجالس، یاد می دهند. خدا در قران فرموده: (ادعونی استجب لکم.) از من بخواهید! یعنی خواسته های خود را بر زبان جاری کنید، به هر زبانی که می دانید. تا خدا بداند شما اعتراف به: چه خواسته هایی کرده ای. دعا در واقع برنامه مصوب ما برای تایید الهی است. ما برنامه زندگی را، هدف گذاری می کنیم، ابعاد آن را روشن می کنیم. و از خدا می خواهیم به ما کمک کند. خداوند هم برنامه دارد، آن را در قران تشریح کرده، همخوانی دو برنامه یعنی اجابت دعا. لذا هرکس می خواهد دعا کند، باید از برنامه های خدا اطلاع داشته باشد. مانند این است که اگر ما می خواهیم: به فروشگاه برویم باید لیست خرید داشته باشیم، اما این لیست خرید موقعی تکمیل می شود که : در فروشگاه وجود داشته باشد. نه اینکه مثلا خودرو می خواهیم، ولی به مغازه قصابی مراجعه کنیم! طبیعتا دست خالی برمی گردیم. لذا مراسم یاد بود، در واقع تشریح برنامه های خدا، بوسیله عالمان و دانایان دینی است. و سپس از انسانها می خواهند که دعا کنند، یعنی از این برنامه های ذکر شده، انتخاب نمایند. احمد ماهینی ، مراسم یاد بود را بر سه پایه: حضور مردم و پذیرایی رایگان از انها، تشریح برنامه های خدا(قران خواندن، وعظ کردن)، و تصحیح برنامه های انسان: با تبدیل آنها به کلمات ودعا کردن. لذا کار ساده ای هست. حتی افراد می توانند برای خانواده خود، یا از فامیل های نزدیک هم شروع کنند.

یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم

نشان درجه یک امپراتوری عظمی

هیات داوران: حزب ماهین، نشان درجه یک خدمت: امپراتوری عظمی را، به شهید سید ابراهیم رئیسی، شهید جمهور تقدیم می نماید. همچنین نشان درجه دو لیاقت را، به سید محمد علی  آل هاشم، سومین امام جمعه شهید تبریز، اهدا می کند، نشان درجه سه قدرت هم، به شهید حسین امیر عبدالهیان، وزیر امور خارجه اعطا می شود. ضمنا نشان درجه یک شجاعت: امپراتوری عظمی ایران، به شهید قاسم سلیمانی تعلق می گیرد. هیات داوران همچنین در حال بررسی: بقیه نام آوران هم می باشد. حزب ماهین، در امریکا تاسیس شده، و هدف ان ایجاد حکومت واحد جهانی، و زمینه سازی برای حکومت: امام زمان عج می باشد. و در این راستا با اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، بیان می دارد که: تمامی دنیا فقط باید یک ولی فقیه داشته باشد. و دیگران در واقع نماینده ولی فقیه: در آمریکا یا اروپا باشند. و لذا همه کشورها باید قانون اساسی خود را تغییر دهند. و این موضوع را در ان تصویب نمایند. البته مقام رهبری یا ولی فقیه، که باید جهانی باشد، با مقام ریاست جمهوری، که در حد کشورها بوده تفاوت دارد. لذا هر کشور با هر حکومتی، باید زیر نظر ولی فقیه واحدی باشند. او (اعلم الناس و افقه الناس و اشجع الناس) است. و زمینه را آماده می کند برای: حکومت ظاهری امام زمان عج. چون اگر ولی فقیه متعدد باشد، نظرات متفاوت بوده و مردم، در همین تفرقه و ضعف باقی خواهند ماند. مثلا افغانستان برای خود ولی فقیه داشته باشد، میشود همان طالبان که :حتی در کشور خودش هم مقبولیت ندارد. چون حاضر نیست به انتخابات بگذارد. و می داند در انتخابات، کسان دیگری رای خواهند آورد. و دست آنها کوتاه خواهد شد. همچنین در پاکستان فرضا نقوی، اگر خود را ولی فقیه بداند، نه نماینده ولی فقیه، جنگ مرزی و ترور  و انفجارات در پیشاور و غیره، ادامه خواهد یافت. حتی درعراق با اینکه آیت الله سیستانی فقیه عالیقدر است، ولی در حکم های حکومتی، تابع ولی فقیه کل است. و الا همان جنگ های داخلی: شیعه و سنی و کرد و عرب ادامه خواهد یافت. حتی در کشورهای مسیحی و بودایی و یهودی و غیره هم، لازم است که وحدت رویه اعمال شود. روسای جمهور یا پادشاهان در حد مرزهای خودشان، اختیار داشته باشند ولی روابط بین المللی آنان، تابع ولی فقیه کل(آیت الله العظمی امام خامنه ای) باشد. در غیر اینصورت همان کشتار فلسطینی ها، ایرلندی ها و سرخپوستان و غیره ادامه خواهد یافت. اصولا فلسفه ایجاد 220ارتش ملی کشورها، باید تغییر کند. و آنها به نیروی انتظامی تغییر شکل بدهند، یعنی امنیت داخلی را تامین، ولی با دیگر کشورها، جنگی نکنند. جنگ مرزی ایران با طالبان، معلول همین بینش است، دخالت ترکیه و ازربیجان در حادثه سقوط بالگرد، و تقویت پان ترکیسم، نتیجه گرایش های تفرقه افکنانه هست. و الا وقتی همه یک مراد داشته باشند، و همه به فرمان نهایی ولی فقیه گردن نهند. اختلافی ایجاد نخواهد شد: و جنگی بوجود نخواهد آمد. کلیه جنگ سالاران، ضد ولایت فقیه هستند. مثلا در همین حادثه، همه روسای جهان به ایران آمدند، و خدمت ولی فقیه رسیدند، ولی روحانی و احمدی نژاد و خاتمی که: روسای جمهوری قبلی بودند، شرکت نکردند. و این نشان می دهد که این سه، خود را در مقابل ولی فقیه، عددی می دانند! و برای خود اجتهاد می کنند. پس تفاوتی بین ایرانی و غیر ایرانی نیست. هرکس ولایت فقیه را قبول کند، رستگار می شود. واگر قبول نکند، خودمحور می باشد. لذا، احمد ماهینی کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا، از همه روسای کشورها می خواهد که: به ولایت فقیه پایبند باشند. تا خیر دنیا و آخرت نصیب آنها شود. همانطور که در این سالها تجربه کردند: مخالفت با ولی فقیه، برای انان هزینه های فراوان تولید می کند، ولی اطاعت از ولی فقیه، نعمت های انها را افزایش می دهد: و پیسرفت و عدالت در کشورهایشان آغاز می شود. نمونه آن: همه دنیا می خواستند که بشار اسد برود، ولی او ماند. همه حکومتها می خواستند که صدام قهرمان شود. ولی او مرد! سیاستمداران و دیپلمات های ایران، این موضوع را تحت سرفصل :اشتباه محاسباتی ذکر می کنند.

لا تتخدوالیهود ولا النصارا اولیا

غفلت موجب پشیمانی است

عزاداریها برای شهدای خدمت، بسیار لازم و حیاتی است و: موجب تقویت سرمایه اجتماعی، و آگاهی مردم نسبت به خدمات مسئولین می شود. ولی از دو موضوع نباید غفلت کرد: یکی جنبه داخلی دارد و دیگری جنبه خارجی: تاکید بر تولید و کار بیشتر در مسئولین رده بالا، توان نواندیشی  و نو آوری را از مدیران می گیرد.  در واقع مدیران بجای اینکه: با ده نفر کار کنند، بجای ده نفر کار می کنند! و این باعث آسیب های روحی و جسمی شده، تولید را هم بی اثر می کند. چنانچه الان تولید از مرز اشباع هم گذشته، ولی کسی اثر ان را نمی بیند. تنها کسانی این موضوع را حس می کنند که: دستی بر تولید دارند. و می بینند در هر عرصه ای وارد می شوند: بازار اشباع هست و کالا های مشابه آنها، با قیمت ارزانتری در بازار هست، و کسی مشتاق خرید کالای آنان نیست.  در هر نوع تولید، رقابت بسیار شدیدی وجود دارد که: شخص را ناچار به ورشکستگی می کند. یعنی علت ورشکستگی و تعطیلی کارخانجات، اشباع تولید و نیاز بازار است: و الا  اگر هر تولیدی فروش خود را داشته باشد، که ورشکسته نمی شود: چون نمی توانند بفروشند، دچار کمبود نقدینگی می شوند. یعنی تولید می کنند و انبار می شود. لذا ۸۰۰۰مراکز تولیدی که: به دست رئیسی شهید، به چرخه تولید برگشتند، فقط تا زمانی دوام می آورند: که پول پخشی رئیسی را داشته باشند. و اکنون که رئیسی نیست تا بتواند: از صندوق توسعه ارزی قرض کند، با افزایش تعطیلی کارگاهها، در دوران ریاست جمهوری بعدی، و نیز ایجاد تنش با صندوق توسعه ارزی را در پیش خواهیم داشت.که بیش از صد میلیارد دلار بدهی دولت، به صندوق توسعه ارزی وعدم توان بازپرداخت مواجه هست. مسئله دوم که غفلت از ان حتی یک لحظه جایز نیست، موضوع فلسطین و غزه هست. در اخبار شاهد هستیم که حملات اسرائیل، و قتل عام فلسطینی ها طی این چند روز، به شدت افزایش یافته. و آنان می کوشند از غفلت مسئولین ایران، بیشترین فرصت را داشته باشند. تا فلسطینی ها را قتل عام کرده، و خانه هایشان را با خاک یکسان کنند، خوشبختانه  فرمانده ستاد کل ارتش، موضوع سانحه هوایی را مورد توجه قرار داده، تیمی را برای تحقیق در مورد علل حادثه، تعیین کرده است. مطمئن هستیم که به سرنخ های محکمی از توطئه صهیونیستی، و پان ترکیسم خواهد رسید. اما تا ان موقع نباید پشتیبانی خود را، از مردم فلسطین تعطیل کرد. لا اقل یک یا چند ضد هوایی، موشک های بالستیک یا دوش پرتاب های ضد جنگنده، به این فلسطینی ها بدهند که: بتوانند از بمباران در امان باشند. و جلوی نسل کشی آنها گرفته شود. اگر اهمال شود، بعدا قابل جبران نخواهد بود. وقتی دیگر فلسطینی وجود ندارد، آرمان فلسطین هم پوچ می شود. متاسفانه باید گفت: سیاست روس در این زمینه هست: که فلسطین را بدون فلسطینی ها می خواهد. و موذیانه استراتژی ایران را تحت نفوذ خود دارد. لذا می بینیم در عرض این 45سال همه نوع سلاح به یمن، لبنان، فلسطین داده اند، اما ضد جنگنده نداده اند. تا جنگنده ها با خیال راحت به قتل عام فلسطینی ها مشغول باشند. و موضوع فلسطین( سالبه انتفاع موضوع) شود. زیرا این بار قرار است روسیه به دور ایران لشکر کشی کند. جنگ اکراین و داعش در سوریه و قتل عام کردها، و فلسطینی ها، گویای هلال روسی در شمال ایران است. گرچه عربستان و عمان و عراق و پاکستان هم، از چشم روسیه دور نبوده. تنها جاییکه مانع نفوذ روسیه هست: افغانستان است، که آنهم با موضوع تشدید مهاجرت، به شکل فزاینده ای مانع وحدت شده است. بحث بر سر دکترین روسیه نیست، بلکه موضوع حلال بودن: قتل عام فلسطینی ها هست. تنها فرقی که دارد: این بار صاحب فلسطین، خود فلسطینی ها نیستند! زیرا وجود ندارند. لذا غفلت این چند روزه، به قدر کافی به آرمان فلسطین ضربه زده است. مگر اینکه کاری شود ماننده وعده صادق، اما این بارهدف کابینه باشد: تا اسرائیل کاملا محو شود.