خداوند وقتی کروموزوم ها و ژنها یا اسپرم ادمها(نور) را افرید همه انها را در همایش بزرگی گرد اورد که عالم ذر گفته میشود، در انجا به همه ما توضیح داد و فلسفه افرینش را بیان کرد و فرمود من می خواهم به شما قدرت، مکنت ، ثروت، زیبایی و عقل .. بدهم و خلاصه می خواهم ادمتون بکنم ، و از شما انتظار دارم که از این قدرت و ثروت برای خودتان و دیگران استفاده کنید اما طبق دستوری که من میدهم، فلسفه افرینش شما جز عبادت و پیمودن طریق من نباشد، حالا ایا قبول می کنید :است بربکم ، ؟قالوا بلی . اما وقتی از همایش بیرون رفتند دچار فراموشی شدند فقط نور معصومین بود که استوار ماندند حتی خداوند در مورد حضرت ادم می فرماید لم نجد له عزما، لذا اولین ادم را افرید و همایش دوم را برگزار کرد و از حضرت ادم رونمایی فرمود فرشتگان لب به اعتراض گشودند و گفتند ما که هستیم و ترا عبادت می کنیم چرا این را افرید(نحن نسبح بحمدک و مقدس لک)خداوند فرمود من چیزهایی می دانم که شما نمیدانید و سپس روبه ادم کرد و فرمود برایشان بگو ،و ادم هرچه یا داشت فرمود و فرشتگان قانع شدند سپس خدای عز وجل گفت حالا که قانع شدید و فلسفه مرا پذیرفتید بر ادم سجده کنید ، همه سجده کردند الا ابلیس، وی در مقابل فلسفه خداوند،منطق را افرید (اول من قاسم هو ابلیس}و گفت:من از اتش هستم، اتش بهتر از خاک است پس من بهتر از ادم هستم،این خودستایی باعث شد تا او را از همایش اخراج ولعن کنند،