هنرمندان
ستمگرانی هستند که باچراغ می آیند و در روز روشن عقاید مردم را به تاراج می برند و
شهر وندان هیچگونه دفاعی در مقابل نها ندارد شهروند. وقتی بر صندلی سینما تکیه می
دهد مغز خود را شسته و در بیرون سینما جای گذاشته است و آماده پذیرش کامل باورهای
کارگردان و حقنه کردن های بازیگر است. حتی
ضمیر ناخود آگاه او نیز از دسترس خارج شده و در اختیار موزیک متن فیلم است که بدون
کلام او را به تحرک وامی دارد.. دیکتاتوران عرصه هنر حتی از نقد نیز نمی گذرند و نقادان
را از خودشان می گذارند، تا آنها نیز با فرار
به جلو بی اعتقاد کردن مردم را در راس برنامه قرار دهند واگر کسی هم پیدا شد مانند
سلحشور قهرمان و بانمک ده نمکی چنانش با
گرز گران بر سر او می کویند تا نتواند برخیزد. اینها که عددی نیستند با لا طائلات خود دولت
راهم سرکار می گذارند: شورای عالی سینما را باحضور رئیس جمهور غیرقانونی میدانند و
شورای فاسدان اختلاص گر خودشان را اصیل ! امکانات میلیاردی می گیرند ولی هرروز هم
ادعا می کنند فقیرند! این مظلوم نمائی و سیاهنمایی آنها انقدر از روی بی صداقتی
است که مردم به عینه می بینند که چگونه روزگار سفید شان سیاه ترسیم می شود وچگونه
پیشرفت های علمی آنان خرابی و ویرانی نام می گیرد وچگونه است که آنها آزادی را فقط در پا ئین تنه می بینند و اسارت را درنقد وتفکر ! اگرکسی صحبت از دین وایمان کرد
فناتیک وعقب افتاده است واگر مانند حیوانات لخت شد سوپر شد سوپر استار هم می شود و
باید دستشان راهم بوسید و به اینهمه بی نجابتی آنها جایزه هم داد