سرمایه گذاری به معنی: صرف نظر از مصرف آنی، برای مصارف بیشتر در آینده. لذا سه عنصر: عقل، اراده وجدان در ان موثر است: مثلا یک کشاورز، اگر همه بذرها را خورده و به مصرف برساند، برای سال دیگر گندمی نخواهد داشت. پس با محاسبه عقلانی، بخش کمتری مصرف می کند، و بخش بیشتری را برای کشت بهاره و یا پاییزه نگهداری می کند. اگر هوس او بر عقل چیره شود. و بگوید: چه کسی فردا را دیده! و الان را خوش بگذران، و به قول خیام :دم را غنیمت شمار. البته لذت بیشتری خواهد برد. پس اراده انسان باید پا درمیانی کند. بین لذت فعلی و لذت اینده. پیشنهاد قران و اسلام این است: رضایت به ترک لذت فعلی بدهد. این فرمول مکررا به اثبات رسیده. بزرگترین میدان آزمایش این فرمول کربلا هست: امام حسین ع همه دارایی خود را فدا کرد. از لذت پدر بودن، رهبر بودن، برادر داشتن، حتی نوشیدن آب، صرف نظر کرد. و یک پاکباخته تمام شد. حالا در مقابل: زندگی ابدی، برادران و فرزندان بسیار و گنبد و بارگاه و طلا و جواهر، تغذیه رایگان و آب فراوان، دارد. پس فرمول سرمایه گذاری در اسلام، رضایتمندی(رضا بقضائک) است. همانطور که برای افزایش ثروت، شکر گزاری بود، با رضایتمندی هم انسان به داشته های خود، ارزش بالاتری می دهد. و سود فراوان می برد. برای درک بهتر موضوع، نگاهی به سرمایه گذاری غربی بیاندازیم: سرقت داراییهای دیگران، حتی زندگی انان! بانکها بعنوان نمونه، معمولا کمتر از یک هزارم داراییهای خود، سرمایه گذاری می کنند. 999درصد آن ، دارایی دیگران است. دروغ بودن تئوری از انجا ثابت می شود: که در هنگام گرفتن پول مردم، جایزه و جشنواره و تشویقات فراوان می گذارند. ولی موقع پس دادن، طفره می روند، حتی باز هم طلب بیشتر کردن موجودی را دارند. حتی شرکتهای سهامی، با شگرد های بهتری جیب مردم را خالی می کنند: تبلیغات اولیه(اطلاعیه پذیره نویسی) با فریب تمام نوشته می شود: وعده سودهای کلان داده می شود، تولید و اشتغال جامعه را نشان می دهند. اما در عمل، هیچ سودی داده نمی شود، چرا که می گویند: تا 5سال اول تجهیزکارگاه داریم. بعد از انهم ناترازی در سود را بهانه می کنند. حتی اصل سرمایه را هم پس نمی دهند و می گویند: برو خودت مشتری پیداکن و بفروش!(بورس) به بهانه همین سود نداده، بجای تولید و اشتغال، سراغ دلالی و پول بازی و نزول و گرانفروشی و احتکار می روند. پس سرمایه گذاری به رضایت مندی انجام نمی گیرد. بلکه به فریب و تبلیغات دروغین است. مثلا عمده ترین شرکت های سهامی عام، در پتروشیمی هستند. به بهانه دانش بنیان بودن، هزینه های فراوانی انجام می دهند، ولی بجای ارزانتر شدن کالا، آن را ناگهان چند برابر می کنند. وبزرگترین عامل گرانی در ایران، همین صنایع بالادستی هستند. زیرا در همه جا مصرف دارند. و مردم ناچار به خرید هستند. صنعت خودرو از این جالب تر است! هم انحصار تولید، هم کیفیت پایین، و هم قیمت های نجومی، حاصل 50سال سرمایه گذاری در ایران خودرو و سایپا هست. حالا اگر مدیران اینها راضی بودند، و پاداش های کلان نمی گرفتند، کارگران هم به حق راضی می شدند، آیا بازهم شاهد این فاجعه بودیم؟ حضرت فاطمه سلام الله، حتی لباس عروسی خود را به فقیر می بخشد، اما اینها، از جیب مردم فقیر هم نمی گذرند. همیشه قول تولید با کیفیت، ارزان و ملی! را می دهند. ولی عملا عکس ان پیاده می شود. واین همان معنی بی برکتی است. خداوند می فرماید: اگر مردم به کم بودن روزی خود قانع باشند، منهم به اعمال کوچک آنها پاداش می دهم. از امام صادق معنی برکت را پرسیدند، ایشان فرمود: سگ سالی دوبار و هر بار هفت توله می زاید، اما هیچ چیز ان مفید نیست. ولی گوسفند سالی یک بره می زاید، در حالیکه دنیا پر از گوسفند است. و همه امعا و احشا آن هم قابل استفاده است. لذا خانه گلی فاطمه س و دستان پینه بسته مولا علی، کارخانه عظیم انسان سازی( برترین منابع تولید) بوده، هست و خواهد بود
افراد زیادی برای افزایش ثروت و پولدار شدن، نظریه داده اند: مخصوصا علمای مدیریت و بیزنس غربی! و شاید برترین آنها کتب مربوط به آل ترامپ باشد: که کسب و کارهای عجیبی را شامل میشود: از جمله قاچاق مواد مخدر و تسلیحات، که بالاترین سود در جهان را به خود اختصاص داده است. زیرا وقتی هدف سود آوری باشد، راه میانبر، قاچاق می شود: که نه مالیات بدهند و نه گمرک از انها مانع شود. بدون واسطه هم به دست مصرف کننده برسد. البته علمای اخلاقی تر! می گویند سود اوری در چارچوب اخلاق! ولی اولویت با سود است. بنگاهها هم اعلام می کنند: ما بنگاههای خیریه نیستیم که: به فکر نجات مردم باشیم. ما باید کلاه خود را نگهداریم. و برای بنگاه خود سود آوری حداکثری داشته باشیم. به همین خاطر دولت را هم سرزنش می کنند، و می گویند دولت تاجر خوبی نیست! زیرا مانع قاچاق و دزدی آنها می شود. در باشرف ترین حالت در نظریات غربی، دزدی و رباخواری بعنوان کسب و کار معرفی میشود: کسب و کار برحسب تئوری های صهیونیستی و مسیحی لیبرالی، کمی با هم فرق دارد:در واقع یهودیت و صهیونیزم، براساس ربا خواری اداره می شود: یعنی بدست اوردن پول بدون زحمت، بعنوان اسکنت! اما لیبرال مسیحیت مدرن، بر مبنای دزدی شرافتمندانه و شیک پوشانه است. یعنی آنها آموزش می بینند: تا حق دیگران را چطور برای خود بردارند. بانکها نمونه موسسات موفق صهیونیستی، بورس نمونه موفق مسیحیت لیبرال صهیونیستی است: در مورد رباخواری همه چیز مشخص است، زیرا در اسلام جنگ با خدا معرفی شده. اما در مورد بیزنس، باید دانست تمام شگردهای کسب و کار غربی، برای دزدیدن ارزش افزوده دیگران است. هرچند آن را در لفاف و با الفاظ پر طمطراق (بازاریابی)می گویند، ولی واقع اصل قضیه این است. مثلا راههای فرار از مالیات را آموزش می دهند: که کل علم حسابداری برای این کار است. یعنی هیچکس حسابداری را دوست ندارد، حتی می گویند باعث نازایی و ضعف قوه بینایی و قوه باه، می شود. اما بخاطر فرار از مالیات، مجبورند! یا هزینه و قیمت تمام شده را کاهش می دهند: یعنی دستمزدها را در حداقل قانون کار می پردازند. یا مواد اولیه را از زمین های مردم سرقت (معدن و سینه کار اختصاصی)می کنند. ارزش افزوده حاصل از دستمزد و مواد اولیه را، در سربار قرار می دهند! یعنی پاداش هیات مدیره می شود. ما اکنون در بورس و تقسیم سود سهام عدالت، این مشکل را داریم. سود ابرازی به وزارت دارایی، که به منظور فرار از مالیات و زیان ده نشان دادن، طراحی شده، مبنای تقسیم سود است. در حالیکه در صورتجلسه اعطای پاداش هیات مدیره! سودها چند برابر ابراز می شود. همه شرکتهای مشمول سهام عدالت، دولتی ، نیمه دولتی و نهاد مردمی، در ترازنامه منتشره، بیشترین زیان را ابراز می کنند. ولی اگر ترازنامه افشا شود، معلوم می شود همه این زیان ها، بخاطر پرداخت حقوق های نجومی به مدیران. و پاداش های کهکشانی برای اعضای هیات مدیره است. همه اینها هم به دلیل سود آوری بالا گزارش می شود. لذا در مکاسب اسلامی، همه اینها حرام است: چه رباخواری(کسب در امد از بازی با پول) و چه قاچاق و دزدی و کم فروشی ..و در مقابل آن فرمول اسلام :برای کسب در امد بیشتر و افزایش ثروت و پولدار تر شدن، فقط شکر گزاری است. یعنی ارزش افزوده در اسلام، برای خدا است، و ما ان را از خدا می خواهیم: زیرا خدا قول داده اگر در هر نعمتی شکر گزاری کنید، ان را افزایش می دهد(لئن شکرتم لازیدنکم). خدا ثروت مطلق، و خالق ثروت است. یعنی نعمت ها و ارزش افزوده را خلق می کند، و به ما می دهد.(کن فیکون) لذا فرمول اصلی می شود: شکر گزاری. با شکر گزاری اولا ما متوجه داشته های خود می شویم: در حالیکه غیرشاکران مانند کبک، سرخود را زیر برف کرده، می گویند برف نمی اید. یا مثل ماهی در آب هستند، ولی دائما آب می خواهند! و ثانیا مسیر ازدیاد ثروت را هم مشخص می کنیم(دعا کردن).
فرضیه اصلی بنیاد اندیشه های زیربنایی، این است: فرضیه: ایران همیشه ابر قدرت بوده، هست و خواهد بود. اثبات فرضیه: مرحله اول: در زمان جمشید جم، کورش کبیر و داریوش بزرگ، ایران، امپراتوری جهانی یکتا، و یکتا پرست بوده که هیچ شکی نیست، مرحله دوم: ایران در حال حاضر با یک پهباد ارزان، موشک های بالستیک و دریانوردی دور زمین، ابرقدرت دنیا هست، باز هم شکی نیست! فقط کاهی در فاصله بین کورش تا امروز تشکیک می شود. که اینهم اشتباه هست. و نیاز به اثبات دارد. مراحله سوم: بعد از کورش تا امروز را، میتوان به سه بخش عمده: قبل از اسلام، دوران اسلامی و دو قرن معاصر تقسیم کرد. اتفاقا در این دوران، ایران بالاترین قدرت ها را داشته! ولی از درون دچار تفسیر های اشتباه شده است: مثلا می گویند شاه عباس به کلیسای جلفای اصفهان رفت، در ماه رمضان، از ارمنی ها نجسی طلب کرد و نوشید: و گفت: ما برای مسیحی ها احترام قائلیم! این روش او، زیر پا گذاشتن اسلام، برای حس غریبه پرستی است. یعنی شاه عباس که نماد یک امپراتور بود، اینطور فکر های احمقانه به سرش می زد. درحالیکه میتوانست به روش دیگری ان را اثبات کند: مثلا همه را به قصر خود دعوت و: برای انها شام مفصل و هدایایی در نظر می گرفت. این کج اندیشی ها باعث شد: تا امپراتوری ایران در این سه دوران دیده نشود. بعد از اینکه کورش کبیر، مصر را فتح کرد و یک نفر از اهای خراسان را، بعنوان فرعون! در آنجا منسوب نمود، براساس روایت معروف در راه بازگشت در گذشت. با فوت کورش، عده ای متوسل به رومی ها شدند: شهر روم را امپراتوری روم! و امپراتوری ایران را: ایرانشهر نامیدند. و مثل امروز، جای قاتل و شهید را عوض کردند. در اروپا فقط دو شهر وجود داشت، که خارج از خودشان را هم قبول نداشتند، و به آنها بربر می گفتند. اما از نظر کج اندیشان، امپراتوری روم و امپراتوری یونان بودند. در حالیکه طبق نقشه های موجود در بیستون کرمانشاه، هر دو از استانهای کوچک ایران(اسپارتا و یونا) بودند. در دوران اسلامی هم به همین شکل است: استان اربیا(عربی) و ماکا(مکه) از استانهای کوچک و جزو 23 استان امپراتوری ایران بودند، اما شدند امپراتوری عرب! (مثل الان که شعار می دهند: خودمختاری بو کردستان، آزادی بو ایران)در حالیکه، حضرت علی ع با تزویج: دو دختر یزدگرد سوم به دو پسر خود، امپراتوری ساسانی را، به امپراتوری علوی انتقال داد. و این امپراتوری علوی از آل بویه، دیلمیان، طبریان و آل زیار، به هم پیوست تا به تشکیل حکومت صفویه انجامید. البته ظاهر قضیه، حکومت در دست شاه عباس یا قاجار و پهلوی، اما در اصل قدرت در خاندان سلسله علوی بود. در اوج قدرت ناصرالدین شاه، یک حکم دو خطی میرزای شیرازی، باعث شد حتی خانواده ناصرالدین شاه هم، برای او قلیان نیاورند. ایت الله مجتهد انگلیس و روسیه را تهدید به حکم جهاد کرد. و انگلیس با تمام قدرت ظاهری اش گفت: تا موقعی که قران و روحانیت هست، ما هیچ کاری نمی توانیم بکنیم. حکومت آل علی را در قداست و قدرت: امامزادگان هم میتوان دید. آنها نه تنها در زمان خود حاکم بودند، بلکه در زمان ما هم، منشا تولید قدرت، ثروت و آرامش برای مردم هستند. هر کسی گرفتاری مالی و سیاسی دارد، با توسل به این امامزادگان، وبه طریق اولی ائمه، می داند مشکلش حل می شود. به اعتبار قدرت اجرایی همین امامزادگان هست، که همه به امام زمان معتقدند: با اینکه او را نمی بینند، و یا با منطق ظاهری حکمرانی تفاوت دارد. اما همه برای حل مشکلات خود، فقط به او متوسل می شوند. چون می دانند مردان قدرت و ثروت، ابتدا به فکر خودشان هستند. لذا، همانطور که در سال 1356 در: ایام شبهای قدر برای کل دانشجویان انقلابی، در مسجد الهادی تدریس کردم، قدرت امپراتوری ایران: مدرس ها و سید جمال ها، کاشانی ها و امام خمینی ها بودند. کتاب از کلینی تا خمینی این سلسله را، بخوبی توضیح می دهد. امپراتوری ایران حتی در جنگهای جهانی حرف اول را می زد. و نشان آن حضور سه قدرت فاتح در تهران و نامگذاری تهران بعنوان پل پیروزی بود.
باید دانست که وجود انسان، فقط اطلاعات است! فرق انسان با ملائکه و دیگر موجودات، در همین است، زیرا خداوند با اموزش اسما، انسان را به برتری بر موجودات، نشان گذاری کرد(علم آدم الاسماء کلها) و با این کار، در جلسه آزاد اندیشی موجودات، فلسفه افرینش انسان را تدریس فرمود. لذا علم و فلسفه ذات خداوند است! اولین جلسه آزاد اندیشی را هم خداوند تشکیل داد. پس این امر اثبات می کند:همه بنیاد های اندیشه ورزی انسان، باید دچار تحول شود. از من و ما، به خدا برگردد. از اینجا خطر فزونی اطلاعات هم روشن می شود. یعنی همانطور که نبود اطلاعات، انسان را با حیوانات برابر می کند، افزونی اطلاعات هم، ممکن است انسان را از حیوانات پست تر کند.(بل هم اضل) زیرا با دانش به جنگ دانش رفته اند، برایند آن اگر: به سوی خدا نباشد، کفر محض می شود. امروزه جهان دچار فزونی اطلاعات است،انفجار اطلاعات، او را به کفر کشانده(حقایق را می پوشانند). یعنی سوء مدیریت دانش! اتفاق افتاده، و پرچم داران مدیریت دانش، به بیراهه می روند.( اول العلم معرفت الجبار و آخر العلم، تفویض الامر الیه) مدیریت دانش باید: در ابتدای آن، ما را به شناخت خدا هدایت، و درانتها هم همه چیز را به اراده او بپذیرد. مدیرانی که دارای دانش افزوده هستند، ولی ان را منسوب به خود یا دیگری (غیرخدا) می دانند، در کفر و ضلالت هستند. زیرا خودشان می دانند: که حقایق را نمی گویند. فلسفه خلقت انسان از زبان خالق ان، فقط عبادت است. آنهاییکه فلسفه را قبول ندارند، ناچار به منطق روی می اورند. که اول من قاس الشیطان! و همین هم باعث خروج او: از عبادت خداوندی بود. زیرا شیطان عابد بود، ولی عبد نبود.60هزار سال خدا را عبادت کرد، ولی با تکذیب فلسفه، و انجام قیاس مع الفارق، به لعنت خدا دچار! و از درگاه خدا رانده شد، واولین کثرت را از وحدت وجود، رقم زد. این فزونی اطلاعات او بود که :مغرورش ساخت، مقدمه ای را برمتاخره تطبیق نمود! که لایتچسبک بود. گفت من از آدم بهترم، چون من از اتشم و او از خاک خلق شده است. اما فرشتگان دیگر همه سجده کردند. زیرا فلسفه الهی را، با اینکه خلاف میلشان بود قبول کردند. آنان در جلسه آزاد اندیشی، برخدا تهمت زدند، او را اشتباه کار! ومصر بر اشتباه، گفتند: منطق انها این بود: آیا باز هم می خواهی کسی بیافرینی، که در زمین فساد کند؟ با این منطق، و قیاس! شیطانی، هم گذشته خدا را زیر سوال برده، اشتباهات او را پیش چشمش آوردند، و هم کار جدیدش را. آنها هم عابد بودند، و گفتند: چرا آدم را می افرینی؟ ما خودمان ترا تسبیح می گوییم!(نحن نسبح بحمدک) یعنی خدا را خودخواه هم معرفی کردند! ولی با فسفه خدایی، قانع شده و سجده نمودند. و به وحدت با خدا راضی شدند. خداوند هم آنها را پذیرفت، ولی قانع نشد. او می خواست کسی باشد: که در کثرت، و جدا از خودش، باعقل و منطق و فلسفه، از کثرت دوری، به وحدت وجود برسد(انا لله و انا الیه راجعون) لذا بشر را افرید، او را از بهشت بیرون کرد، تا او به میل خودش، خدا را عبادت کند و برگردد. اما اولاد آدم هم دو تیره شدند! عده ای به خدا برگشتند(توبه)، و در آرزوی بهشت و رضوان الهی قدم برداشتند، ولی عده ای با شیطان دوست شدند، و بجای تشکر از خلقت خداوند، به تنفر از ان، و دوستی با ضد خدا، پرداختند. آیا اکنون 8میلیارد بشر روی زمین، از خلقت خودشان راضی هستند؟ و می خواهند بسوی خدا برگردند؟ یا به قدرت شیطان ایمان آورده، خودشان را همه کاره می دانند؟ بله! امروزه هوش مصنوعی، همه اینها را تفسیر می کند! عده ای از خدا بی خبر، با توسل به نخبگان شیطانی، در عفریم اسرائیل گرد آمدند، با کامپیوتر های فوق پیشرفته، همه اطلاعات را جمع اوری کردند، تا بگویند هوش مصنوعی، ما را برجهان حاکم می کند، و نیازی به خدا ندارند. زیرا آنها به تبع فزونی اطلاعات (بیگ دیتا) برجهان حاکم شده، تا مومنین را قلع و قمع کنند. اما هوش مومنین بر هوش مصنوعی فائق آمد!. و همه کامپیوتر ها از عفریم به غزه منتقل شد.
نفوذ لیبرالها در مراکز مالی ایران، باعث شده تا: مدیرت مالی برمبنای بهره، اساس همه کارها شود. شهرداری هم به طمع اقتاده: تا بهره ها را باز هم بالاتر ببرد. مدیران مالی اعتقادی به مدیریت مالی اسلامی ندارند. و همه چیز را از دیدگاه یهودیت، یا صهیونیسم اقتصادی می بینند. حتی ارزش کارمند را هم با فرمول: ارزش فعلی براورد می کنند: فرضا اگر شما 200میلیارد،در بانک بگذارید و ماهی 6میلیون تومان سود بگیرید! برابر با حقوق یک کارگر می شود. یعنی ارزش کار کارگر! همین است. لذا برای بالا بردن ارزش خودشان، همیشه بالاترین حقوق ها را منظور می کنند، و برای اینکه صدای مدیران دیگر در نیاید، آنها را هم بالامی کشند. و دائما در یک تضایف یا تصاعد، بیت المال را به غارت می برند. استدلال شان این است که هرچه: پاداش و حقوق هیات مدیره و مدیران بیشتر شود، سود کمتری نشان می دهد! لذا مالیات کمتری می پردازند. به همین جهت همه شرکتهای دولتی و نیمه دولتی، در ترازنامه خود زیان نشان می دهند. تا مالیات ندهند. جالب است که این شرکتهای بشدت زیان کار، اقلام نجومی به هیات مدیره می دهند: تحت عنوان افزایش سود! و بهره وری. تا جاییکه مدیران بتوانند شرکت را بخرند. به دو دلیل میتوانند: ترک تشریفات مناقصه کنند! یکی انکه این شرکت زیان ده هست، کسی ان را نمی خرد. دوم اینکه حق تقدم با سهامداران فعلی است. با این روش ها، همه بیت المال را بطور قانونی! برای خود برمی دارند. و اصلا می گویند (سردار بیا اینارو بردار)ما خودمان بیت المال هستیم! امروزه در بانک، بورس و بیمه، که سه نماد اقتصاد ربوی صهیونیزم هستند، کاری کرده اند که ایات: مربوط به جنگ باخدا، اصلا مطرح نشود. مثلا جزو افتخارات دولت بسیجی! این است که بهره را، مخالف قانون و شریعت، بالا برده و حاضر است بازهم بالاتر ببرد. شهرداری اعلام کرد: اگر سود بانکها 23درصد است، ما بیشتر از ان می دهیم، تا مردم پول خود را در پروژه های شهری، سرمایه گذاری کنند. یعنی زورشان به قانون بانکها نرسید، سراغ شهر داری ها رفتند. شهرداری همچنان در نظر دارد: روش بهره (نزولخواری)را در یک همایش بزرگ به شهرداران یاد بدهد. و علت پایبندی شهرداران به اسلام و: عدم مبارزه آنها با خدا را، نا آگاهی و بلد نبودن شهرداران اعلام می کند. این جرثومه های فساد صهیونیستی، به هیچ قانونی پایبند نیستند. و مانند اسرائیل حد و مرزی نمی شناسند. زیرا اگر به قانون اسلام پایبند باشند، باید بهره را قطع کنند. بهره یعنی پولبازی، و کسب در امد بدون کار! یا اگر حتی به کشورهای پیشرفته تاسی کنند، باید بهره را به یک درصد برسانند. لذا می بینیم نه به اسلام و نه به جهان، سرخود بهره ها را بالا می برند. به هر حال با این بهانه ها، چند باره از مردم پول می گیرند. یکبار مستقیم بعنوان عوارض، یکبار غیرمستقیم از دولت می گیرند، یکبار هم می خواهند: بعنوان سود سرمایه گذاران، خدمات خود را گرانتر کنند. و همین امر باعث می شود: شهر گرانتر و پرهزینه تر اداره شود. در حالیکه خدمات آن تغییری نکرده است. پس بجای بالا بردن منابع، باید به فکر کاهش مصارف باشند. خیلی از مصارف شهرداری، اصراف است و در وظیقه قانونی ان نیست. قانون جدید شهرداری ان را از ریاست جمهوری بالاتر می داند. و درواقع جای همه ارگانهای دولتی کار می کند: بجای سازمان تبلیغات! بجای وزارت صمت! وقتی واگن ها را از چین می خرد، یا اتوبوس ها را به شرکت های داخلی سفارش نمی دهد. طبیعتا باعث بیکاری کارگران این بخش ها می شود. در حالیکه اصلا خرید وسائل حمل و نقل، به عهده شهرداری نیست. فقط تنظیمات آن بعهده شهر داری است. هزینه کردن در مثلا راهپیمایی اربعین، به عهده وزارت کشور است. اما شهرداریها داخل می شوند. لذا باید دانست که برای تحمیل نظام رباخواری، از هرکاری استفاده می کنند. بیمه ها و بانکها و بورس ها، همه ناکار امدی خود را از این راه پوشش می دهند. والا، الان ما نیازی به بیمه و بانک و بورس فیزیکی نداریم. یک پلتفرم میتواند بدون هزینه این کارها را بکند.